به گزارش مشرق به نقل از جهان، مرحوم شيخ طوسى و برخى ديگر از بزرگان آوردهاند:
شخصى به نام ابوالحسن، محمّد بن احمد به نقل از عمويش حكايت نمايد:
روزى از روزها به قصد ديدار و ملاقات حضرت ابوالحسن،امام هادى عليه السلام حركت كردم و چون بر آن حضرت وارد شدم عرضه داشتم: خليفه،سهميّه و جيره مرا به اتّهام اين كه از اطرافيان و دوستان شما مى باشنم، قطع کردهاند.
پس چنانچه ممكن باشد، از او بخواهيد كه سهميّه مرابرگرداند، قبول میکند؛ و همانند گذشته کمکهای خود را نسبت به من پرداخت مینماید.
حضرت در جواب فرمود: انشاءاللّه درست خواهد شد. پس به منزل خود بازگشتم و چون شب فرا رسيد، شخصى درب منزل آمد و دقّ الباب كرد، وقتى درب منزل را گشودم، ديدم كه فتح بن خاقانماءمور متوكّل ايستاده
است، هنگامى كه چشمش به من افتاد، گفت: در منزل خود چه میکنی؟
زود باش، كه خليفه تو را احضار كرده است، پس به همراه اوراهى دربار متوكّل شديم و چون بر او وارد شديم ديدم نشسته است و منتظر من میباشد.
پس همين كه چشمش به من افتاد، اظهار داشت: اى ابوموسى!ما هميشه به ياد تو هستيم؛ ليكن تو ما را فراموش كرده اى، اكنون بگو كه ازما چه طلب دارى؟
گفتم: کمکهای گوناگونى كه تاكنون بر من میشده است، آنهارا قطع نمودهاند؛ پس دستور داد كه کمکها و سهميّه من همانند سابق و بلكه چند برابر افزايش و پرداخت شود.
سپس از نزد خليفه خداحافظى كرده و بيرون آمديم؛ و به فتحبن خاقان گفتم: آيا علىّ بن محمّد هادى عليهالسلام امروز اينجا آمده است؟
اظهار داشت: خير.
گفتم: آيا نامه اى براى خليفه نوشته است؟
پس جواب داد: خير.
بعد از آن، راهى منزل خويش گشتم و فتح بن خاقان نيز به دنبال من آمد و گفت: شكّى ندارم كه تو از حضرت ابوالحسن، امام هادى عليه السلام تقاضا كرده اى كه برايت دعا نمايد و دعاى آن حضرت مستجاب شده است، پس خواهش میکنم كه از او تقاضا كنى تا براى من نيز دعا نمايد.
هنگامى كه به محضر مبارك امام هادى عليه السلام وارد شدم و سلام كردم، فرمود: اى ابوموسى! آيا مشكلت برطرف شد و خوشحال گرديدى؟
عرضه داشتم: بلى، ياابن رسول اللّه! اى سرورم! به بركت دعاى شما راضى و قانع شدم.
سپس حضرت نيز مرا مخاطب قرار داد و فرمود: خداوند متعال نسبت به ما اهل بيت - عصمت و طهارت - آگاه است كه ما در مشكلات به غير از او رجوع نمیکنیم، همچنين در ناملايمات وگرفتاریها فقط به او توكّل و تكيه مینماییم، بنابر اين هرگاه تقاضا و خواستهاى داشته باشيم خداوند متعال از روى لطف و تفضّل مستجاب مینماید. بعد از آن، به حضرت عرضه داشتم: فتح بن خاقان به منالتماس دعا گفت، كه از شما تقاضا كنم تا برايش دعا نمائی.
امام عليهالسلام فرمود: فتح در ظاهر با ما دوستى مینماید ولى در واقع از ما بيگانه است، ما براى كسى دعا میکنیم كه خالص، تحت فرمان خداوند سبحان باشد و اِقرار و اعتقاد به نبوّت حضرت محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله داشته؛ و نيز اعتراف به حقوق ما اهل بيت رسالت داشته باشد. سپس حضرت افزود: من براى تو دعا كردم و خداوند متعال آنرا مستجاب گرداند.
در پايان از آن حضرت، تقاضا كردم و عرضه داشتم: ياابن رسول اللّه! چنانچه ممكن باشد، دعائى را به من تعليم نما كه هرگاه بخوانم، دعايم مستجاب شود؟
پس حضرت فرمود: اين دعائى را كه به تو تعليم میدهم، من خود زياد میخوانم و از خداوند متعال خواستهام، كه هركس آن را بخواند نااميدنگردد:
*يا عُدَّتى عِندالعُدَد وَ يَا رَجَائِى وَ الْمُعْتَمَدُ وَ يَا كهفى وَ السَّنَدُ وَ يَا وَاحِدُ وَ يَا أَحَدُ وَ يَا قُلْهُوَ اللَّهُ أَحَدُ أَسْئَلَكَ اللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَهُ مِنْخَلْقِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِى خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ أَحَداً انَّ تُصَلَّىعَلَيْهِمْ وَ انَّ تَفْعَلْ بِى (كَذَا وَ كَذَا) .*
ترجمه دعا:
«اى ذخيره من بهنگام شمارش ذخيره ها و اى اميد من و تكيه گاهم و اى پناهگاه و ملجاءام اى يكى و اى يكتا و اى قل هو الله احد خدايا ازتو مى خواهم به حق كسانى كه خلقشان كردى واحدى از خلقت همسان ايشان نيست اينكه برايشان درود فرستى و براى من فلان حاجت را برآورى»
چهل داستان و چهل حديث از امام هادى عليه السلام
مؤلّف: عبداللّه صالحى به نقل از:أمالى شيخ طوسى: ج 1،ص 291، مدينة المعاجز: ج 7، ص 436، ح 2437، بحارالا نوار: ج 50، ص 127، ح 5.
در این روایت آمده است: راهى منزل خويش گشتم و فتح بن خاقان نيز به دنبال من آمد و گفت: شكّى ندارم كه تو از حضرت ابوالحسن، امام هادى عليه السلام تقاضا كرده اى كه برايت دعا نمايد و دعاى آن حضرت مستجاب شده است، پس خواهش میکنم كه از او تقاضا كنى تا براى من نيز دعا نمايد.